توصیفی ساده از یک دور دور خاص؛
برای خیلی ها پر است از آرزوها و ایده آل هایی که "لاکچری" می نامندش! هر کدامشان به معیار ریال و تومان و دلار خیلی می ارزند، حدشان میلیاردی است...برجان شهر می بارند و پز می دهند داشته هایشان را ! ماشین های با پلاک و بی پلاک! گذر موقت و چه و چه...! انکارشان نمی توان کرد...
کد خبر: ۲۸۶۵۸۵
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۲ 29 August 2016


تابناک اصفهان - یادداشت تحریریه


توصیف اول:

لوکیشن: "خیابان مرداویج - برج"

برای خیلی ها پر است از آرزوها و ایده آل هایی که "لاکچری" می نامندش! هر کدامشان به معیار ریال و تومان و دلار خیلی می ارزند، حدشان میلیاردی است...برجان شهر می بارند و پز می دهند داشته هایشان را ! ماشین های با پلاک و بی پلاک! گذر موقت و چه و چه...! انکارشان نمی توان کرد...


خود متمایز پندارند؛ ته حرفشان دارندگیست، همین است که به برازندگی می پردازند و پز می دهند دارایی هایشان! خودشان ویترین اند و مدل! بهترین هایی از جنس لباس و ماشین و عطر و ادکلن را جمع کردند "لاکچری" ساخته ای درست کردند از جنس پول؛ کلکسیون دار اند در نوع شلوار و کفش و سرکلیدی و گردنبند! خلاصه توپ اند و بدون نقص از معیار پول و ثروت!

توصیف دوم:

لوکیشن: "خیابان شیخ صدوق شمالی-ابتدای ورودی شیخ صدوق - چهار راه - چراغ قرمز"

شب هنگام است؛ حوالی ساعت ۱۱:۳۵ دقیقه؛ ترافیک شدیدی حاصل شده از تجمع ماشین های لاکچری ها! دخترک با گونه های سرخ، میان همه این همه لاکچری متمایز است؛ تنها ۱۳ سال دارد؛ بدون کفش پاشنه بلند و لباس و ادکلن و موهای به هم بافته و دستبند برند! زیبایی اش دیده نمی شود اما معصومیتش چرا... زار می زند از چشمانش! لاکچری نیست! متمایز اما هست!

با وجود تمایزهای فراوان، دیده نمی شود! تمایزهایش زار می زند اما معیار لاکچری ها برای دیدن چیز دیگری است؛ چیزی از جنس پشت پرده چشم هایشان! نگاه لاکچری ها مستقر در ماشین های میلیاردی و گذر موقت تنها به دارندگی های ادم های اطراف است! می گردند دنبال سوژه برای ادامه دور دور....برای ادامه دور دور و خلوت کنج می خانه و برنامه های لاکچری گونه... .

توصیف سوم:

لوکیشن: "خیابان شیخ صدوق شمالی-ابتدای ورودی شیخ صدوق - چهار راه - چراغ سبز"

صدای بوق و آهنگ های لایت و دود پک آخر سیگار و نگاه آخر آغاز می شود؛ چراغ سبز به معنای شلیک است؛ شلیکی بر جان شهر؛ لاکچری ها به دنبال طعمه و معصومیت ها به دنبال طعمه نشدن... میان این همه تجمع لاکچری ها و معصومیت ها ، اشتراک آخر فقط بر سر یک چیز است؛ پک آخر سیگار و یک آه... !

اشتراکی متفاوت اما! برای دخترک چشمان شرمنده پدر معتاد بعد از گرسنگی فرزندانش در شب و برای لاکچری ها تنهایی امشب و بی حوصلگی و خوشی هایی که زیر دل زده است...!

همه آنچه روایت شد را در مجملی به اندازه یک چاله تنگ و تاریک جمع کنید؛ حرف آخر این است: ترس در این ماجرا فقط یک چیز است؛ آیا آروزی دخترک لاکچری شدن است؟! اگر باشد بخوانید فاتحه ای دیگر بر معصومیت یک دختر سیزده ساله شهر که قرار است به جای لاک جیغ قرمز و خط چشم و کفش پاشنه بلند، آینده ای بسازد از جنس نسل و تربیت کند آن را پیشرفت و توسعه ...!

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار