حکایت غریبی است؛بعد از آن تصادف وحشتناک،تو ماندی و همسرت رفت اما می بینی که انگار تو هم در همان دره رفتی.محمد جعفر،فراموش نمی کنم روزهایی را که وقتی درون دروازه می ایستادی،دروازه کوچک می شد. یادت هست دکتر بیژن می گفت تو بهترین دروازه بان آسیا می شوی
کد خبر: ۹۷۶۵۳
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۸ 20 September 2015
روزهای تلخ دروازه بانی که قرار بود عقاب آسیا شود
راستی نکند این خنده گریه آور تو از این است که مدتی بعد از آن عارضه مغزی گریبانگیرت شد و تو را ۳۵ روز تمام در کما فرو برد؟دروازه ای را که در تیم مس سرچشمه درونش می ایستادی را که از یادت نرفته؟
شاید برای این می خندی که از آن دروازه بزرگ به یک تخت خواب دو متری نقل مکان کردی؟
چه کسی می داند شاید برای این می خندی که اگر تا پیش از این با زخم سر و صورت و پارگی رباط صلیبی سر و کار داشتی،و هنوز هم رد بخیه های آن بر روی زانوانت هست حالا می بایست با زخم بستر بجنگی.راستی محمد جعفر،بگو ببینم آنهایی که در همه سال های گذشته زیر بال و پرشان را گرفتی کجایند؟ به تو سر می زنند؟
جز مجتبی کرمی که با جان و دل مانند گذشته آنچه دارد و چند تای دیگر،آیا سراغی از تو می گیرند؟ خدا باز احمد حسن زاده را خیر بدهد که یادی از تو می کند و غمت را می خورد.

حکایت غریبی است؛بعد از آن تصادف وحشتناک،تو ماندی و همسرت رفت اما می بینی که انگار تو هم در همان دره رفتی.محمد جعفر،فراموش نمی کنم روزهایی را که وقتی درون دروازه می ایستادی،دروازه کوچک می شد. یادت هست دکتر بیژن می گفت تو بهترین دروازه بان آسیا می شوی. مگر چند سال از آن روزها گذشته؟پسر مگر چند سال سن داری؟ تازه اول چهل چهلیته. پشو مرد،پشو. فرزندانت به تو نیاز دارند. پدر و مادر پیرت تو را می خواهند.
گفتم پدر،یاد این افتادم که همین پدر در اوج تنگدستی برای درمان هزینه هایت از شرکتی که تو برایش سال ها زحمت کشیده بودی ۵ میلیون کمک گرفت اما از همان ماه اول پول را از او به صورت اقساط گرفتند. 

روزهای تلخ دروازه بانی که قرار بود عقاب آسیا شود
می دانم.
می دانم که هر کپسول برای این پدر و مادر،ده ها میلیون هزینه در بر می دارد.
آری فوتبال است،فوتبال است و حرفی نیست.
بخند،بخند محمد جعفر که حق داری بخندی.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار