به گزارش تابناک کردستان ، ما عقیده داریم که ستم و ظلم که بر علیه زنان میشود به دلیل عدم توجه به جنبههای فطری زنان و مردان است. وقتی مدافعان حقوق بشر و فعالان زنان به دنبال برابری حقوقی بین زنان و مردان هستند مسلما در زیر این برابری حقوقی ستم و ظلمهای زیادی نهفته است. به عنوان مثال ما اعتقاد داریم که زنان و مردان توانایی برابری ندارند و این یک نعمت است نه یک ستم.
وقتی ما به چنین سخنی ایمان داشته باشیم و در تقسیم کارهای به توانایی فطری زنان و مردان توجه کنیم مسلما به هیچ کدام از آنها ستم و ظلم نخواهیم کرد بلکه کارهای را بر حسب این توانایی تقسیم کرده ایم و هیچ کدام از آنها مجبور به کاری نکردیم که برخلاف توانایی ذاتی و فطری آنها باشند. زنان از انجام بعضی از کارهای سنگین ناتوان هستند و نباید بخاطر برابری حقوقی آنها را مجبور به انجام چنین کارهای کرد و در مقابل مردانی قرار بدهیم که از لحاظ ذاتی و فطری دارای چنین توانایی انجام کارهای سنگین را دارند. این یک ستم و ظلم است که مدافعان حقوق زنان به دلیل عدم توجه و درک درست و صحیح از زنان بر علیه آنها اعمال میکنند.
ستم و ظلم دیگر این مدافعان حقوق زنان در عدم استقلال و شخصیت زنان نهفته است. وقتی این عزیزان میگویند که زنان و مردان تفاوتی باهمدیگر ندارند و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند برای ما سوال است که چرا باید از زنان دفاع کنیم؟ اگر زنان و مردان باهمدیگر تفاوتی ندارند پس چرا از مردان دفاع نکنیم؟ ما در یادداشتها گذشته این نکته را اشاره کردیم که زنان و مردان از لحاظ جنس تفاوتی ندارند یعنی هر دو آنها از جنس و طبقه انسان هستند، اما تفاوت بین زنان و مردان در نوع بودن آنهاست و همین تفاوت برای زنان باعث شخصیت و استقلال و همچنین نظام حقوقی خواهد شد. اگر به زنان ستم و ظلم میکنند به دلیل نداشتن تفاوتها نیست بلکه کاملا برعکس به دلیل داشتن تفاوتها در نوع بودن آنهاست و نظام حقوقی مستقل از مردان را برای زنان ایجاد میکنند و همین نظام حقوقی مورد ستم و ظلم جامعه قرار میگیرند.
ما اگر از زنان دفاع میکنیم و ایمان داریم که هنوز به زنان حق و حقوق واقعی خودشان را نداده اند به دلیل داشتن این تفاوت هاست. متاسفانه مدافعان حقوق بشر و زنان فکر میکنند وجود تفاوت یک مصبیت برای جامعه بشری است در حالی که نظام حقوقی افراد براساس این گونه تفاوتها بنا شده است. ما صرفا بخاطر انسان بودن زنان از آنها دفاع نخواهیم کرد بلکه باید دلیل محکمی برای دفاع کردن داشته باشیم و گرنه اگر ملاک ما صرفا انسان بودن آنها باشند باید از حقوق همه انسانها که مورد ستم و ظلم قرار گرفتن دفاع کنیم، هر چند ما با این دلیل هم مشکلی نداریم، ولی باید وارد جزییات شد و برای هر مسئلهای نظام حقوقی مستقلی داشته باشیم و در مورد زنان هم باید به این نظام مستقل اعتقاد داشته باشیم و گرنه دفاع کردن ما بی معنی خواهد بود.
ستم و ظلم دیگر به زنان در این نکته نهفته است که مدافعان حقوق بشر و زنان هنوز به حق و حقوق ذاتی زنان ایمان ندارند. به عنوان نمونه یکی از حقوق ذاتی زنان مادر شدن و قبول نقش همسر برای مردان است. در اینجا مدافعان حقوق بشر و جامعه شناسان عقیده دارند که نظام اجتماعی عنوان مادر شدن را زنان میدهند و اگر این نظام اجتماعی بر مبنای درست و صحیح بنا شده باشد مسلما زنان از این جبر اجتماعی آزاد خواهد شد و میتواند آزادانه زندگی کنند و هیچ کس نمیتواند مادر شدن را به زنان بدهند.
واقعا جای تاسف است که این عزیزان چرا تلاش و کوشش میکنند که زنان را بدون محتوا و ماهیت فرض کنند؟ چرا کل ذهن و فکر این مدافعان حقوق زنان توجه به عدم داشتن شخصیت زنان خلاصه شده است؟ ما واقعا تعجب میکنیم که چرا مسائل ساده را خوب درک نمیکنند؟ عنوان مادر شدن یک مسئله ذاتی و درونی زنان است و نظام اجتماعی توانای آن را ندارند که این عنوان را به زنان بدهند، بلکه این عنوان به دلیل داشتن زمینههای ذاتی و فطری در زنان وجود دارد و نظام اجتماعی فقط زمینههای شکل گیری این عنوان را میدهند نه اینکه به زنان این عنوان مادر شدن را بدهند.
اگر نظام اجتماعی اینقدر توانا است که به زنان عنوان مادر شدن را بدهد پس چرا به مردان این عنوان را نمیدهد؟ چرا به زنان عنوان پدر شدن را نمیدهد؟ جواب این سوالات آسان و ساده است و دلیل آن در داشته محتوا و ماهیت و یا همان نوع بودن زنان و مردان است. زنان به دلیل نوع و ماهیتی که دارند عنوان مادر شدن را خواهد داشت و مردان هم به دلیل نوع و محتوایی که دارند عنوان پدر بودن را خواهد پذیرفت و نظام اجتماعی نمیتوانند به مردان و زنان محتوا و هستی را بدهد.
ما از این مدافعان حقوق زنان سوال داریم که زنان را برای ما تعریف کنید، اصلا زنان از نظر شما چگونه هستند؟ زنانی که دارای نظام حقوقی مستقل ندارند، از داشتن عنوان مادر شدن هم محروم هست و شخصیت و استقلال ندارند، پس این زنان چه محتوای دارند؟ اگر ما همین نگاه غلط و اشتباه مدافعان حقوق زنان هم قبول کنیم باید اعتراف کرد که زنان در این نگاه به جزی وسیله چیز دیگری نیستند، چون اصلا این زنان چیز ندارند که ما به آنها توجه کنیم. در واقع وسیله شدن زنان را همین مدافعان حقوق بشر و زنان ایجاد خواهند کرد و این هم یک ستم و ظلم دیگری بر علیه زنان است.
اما ستم و ظلم دیگر این مدافعان حقوق زنان در خصوص مسئله ازدواج کردن است. از نظر این عزیزان ازدواج کردن برای زنان نقش یک کالا یا وسیله را پیدا خواهد کرد که مردان با ازدواج کردن با زنان سلطه و سیطره خودشان را بر علیه زنان قرار خواهند داد و زندان نقش اسیر را در چنین وضعیتی ایفای خوهد کرد. این سخنان متاسفانه نشان از عدم درک صحیح و درست از ازدواج کردن دارد.
ازدواج کردن یعنی دو نفر که از لحاظ جنسی و غیر جنسی مکمل و زوج همدیگر باشند و هیچ کدام برتری مطلق نسبت به یکدیگر ندارند، زیرا زنان در همه جنبههای زندگی خویش توانایی انجام همه این جنبههای را ندارند و از طرف دیگر مردان هم توانای انجام همه این جنبههای زندگی را ندارند و هر دو آنها به یکدیگر وابستگی ذاتی و فطری دارند و یک نوع برتری نسبی بین آنها حاکم است.
برتری نسبی یعنی زنان در فلان جنبه از مردان توانایی زیادی دارند و مردان هم در فلان جنبه از توانایی زیادی برخوردار است و هیچ کدام از آنها نباید دیگری را مجبور به کاری کنند که خارج از توانایی اوست و همین نسبی بودن زنان و مردان باعث جلوگیری از ستم و ظلم بر علیه یکدیگر خواهند شد، هر چند در جامعه ما متاسفانه بعضی از مردان همانند مدافعان حقوق زنان از این مسائل درک درستی ندارند و شروع به ستم و ظلم کردن به زنان میکنند که در اینجا لازم است که زنان از این واقعیتها آگاه باشند تا مورد ستم و ظلم چه از طرف مردان و چه از طرف مدافعان حقوق زنان قرار نگیرند.
اما نکته بعدی در باب ازدواج کردن اینست که امروز در کشورهای غربی پدیدهای به نام ازدواج همجنس گرایی را مشاهده میکنیم که این هم یک ستم و ظلم آشکاری بر علیه زنان است که مدافعان حقوق بشر برای فریب دادن جامعه این عمل حیوانی را تحت پوشش "ازدواج"، "حقوق انسانی"، "آزادی" مخفی میکنند در حالی که این عمل زشت نه ازدواج نام دارند، نه جز حقوق بشر محسوب میشود و نه نماد آزادی انسانی است، بلکه زندگی حیوانی نام دارند و این عزیزان بخاطر فریب دادن جامعه حاضر به گفتن واقعیتهای موجود در جوامع غربی نیستند و گرنه ازدواج همجنس گرایان به معنای واقعی کلمه ازدواج نیست. ما در قسمت بالا اشاره کردیم ازدواج یعنی دو نفر مکمل و زوج یکدیگر باشند در حالی که در ازدواج همجنس گرایان که دو نفر با اندامها جنسیتی مشابه و همچنین نوع تمایلات شبیه به هم چطور مکمل یکدیگر هستند؟ به عنوان مثال دو نفر مرد که از لحاظ جنسیتی و تمایلات جنسی مشابه همدیگر هستند چطور میتوانند با یکدیگر ازدواج کنند و زندگی داشته باشند؟ اشتباه مدافعان حقوق بشر اینجاست که ازدواج کردن را صرفا در کنار یکدیگر معنی میکنند و اگر این نگاه به ازدواج کردن درست باشد انسان میتواند با دیگر حیوانات خانگی از جمله گربه و سگ ازدواج کنند که ما امروز متاسفانه در جوامع غربی مشاهده میکنیم.
اما چرا مدافعان حقوق زنان این عمل زشت که توهین به زنان محسوب میشود مورد بررسی قرار نمیدهند؟ چرا در برابر این ستمهای مخفی بیانیه صادر نمیکنند و به فکر از بین بردن پایههای غلط و اشتباه این گونه عملهای زشت نیستند؟ در جوامع غربی زنان در کنار ازدواج کردن متاسفانه برای تولید فیلمها حیوانی یا به قول مدافعان حقوق بشر فیلمهای آموزش جنسی شرکت میکنند و نماد آن را آزادی و حق انتخاب میدانند، ما واقعا از عملکرد پارادوکسی این عزیزان در تعجب هستیم که با کوچکترین ستم و ظلم بر علیه زنان کمپین و بیانیه صادر میکنند، ولی این گونه رفتارهای غلط و حیوانی را برای جامعه توجیه میکنند.
ستم و ظلم دیگری این عزیزان در حق زنان انجام میدهند در مورد آزادی بی پایه و بی اساس زنان است. مدافعان حقوق زنان و فعالان حقوق بشر اعتقاد دارند که انسان از جمله زنان باید آزاد باشند و زندگی انسانی خودشان را داشته باشند و محدودیت یا موانعی بر سر راه آزاد بودن انسان وجود نداشته باشند. ما هم عقیده داریم که انسان باید آزاد باشد تا به سمت کمال و رشد و همچنین حفظ شرافت و کرامت انسان حرکت کنند و در این مسیر انسان باید در چارچوب درست و صحیح قرار بگیرد و گرنه انسان در حالت سقوط از کرامت و شرافت قرار خواهد گرفت. برای ما داشتن چارچوب از جمله نسبتهای خانوادگی، حجاب و حد و مرز انسان با دیگر حیوانات برای آزادی انسان لازم و ضروری است و اگر این چارچوب حذف شود آزادی انسان در خطر خواهد افتاد.
از نظر ما مهمترین موانع بر سر راه آزادی نادانی و جاهلیت است که متاسفانه مدافعان حقوق بشر و زنان دچار آن شده اند و با حذف کردن همه چارچوب از جمله نسبتهای خانوادگی انسان را در حد یک حیوان قرار داده اند و کار به جای رسیده است که ازدواج کردن با خاله را نماد آزادی از سنتهای غلط میدانند و حتی قتلهای خانوادگی هم یکی از نتایج این گونه تفکر غلط و اشتباه است که انسان اگر میخواهد آزاد باشد باید همه نسبتهای خونی و خانوادگی را از جمله فرزند و پدر، مادری و پسری و ... را حذف کنند تا به آزادی مورد نظر این آقایان برسد. این همه تجاوز و تعرض به زنان و دختران بخاطر این نگاه غلط و اشتباه به مسئله آزادی زنان است و مدافعان حقوق زنان که به دنبال آزادی زنان هستند باید در این موارد جوابگو باشند که چرا این نوع آزادی را برای زنان میخواهند؟ آزادی واقعی انسان چه مرد و چه زنان زمانی ایجاد خواهد شد که به کرامت و شرافت انسان توجه شود نه اینکه مرزهای بین انسان و حیوان را حذف کرد.
اما ستم و ظلم دیگر این عزیزان به زنان اینست که در برابر نگاه کلیسا به زنان سکوت کرده اند و ظلم و ستمها را به دین اسلام نسبت داده اند. نگاه کلیسا به زنان اینست که علت اصلی بیرون کردن حضرت آدم از بهشت همسر او یعنی حوا بود، زیرا طبق نظر دین حضرت عیسی حوا میوه را به حضرت آدم تعارف کرد و در اینجا زنان نماد شیطان و فرد گناهکار شمرده میشود و به همین دلیل نگاه وسیله بودن به زنان و حتی ازدواج همجنس گرایی را از اینجا شکل میگیرند، هر چند مدافعان حقوق بشر ازدواج همجنس گرایی را یک حقوق انسانی و بشری معرفی میکنند در حالی که این عزیزان برای فرار از این حقیقت تلخ مجبور به چنین دروغهای میشود که این گونه ازدواجهای را حقوق انسانی تلقی کنند. اما فرد گناهکار یا همان زنان چارهای برای توبه کردن و بخشش وجود ندارد، زیرا این یک گناه اولیه و ذاتی محسوب میشود که تا آخر عمر خودشان باید این نتوع گناه را قبول کنند، در حالی که در دین اسلام گناهکار بودن یک امر ذاتی نیست که قابل توبه کردن نباشد و همچنین از نظر اسلام انسان چه مرد و چه زنان میتوانند مرتکب گناه شوند، ولی امکان بازگشت و توبه کردن همچنان وجود دارد. امیدواریم مدافعان حقوق زنان و حقوق بشر در نگاه کردن به انسان چه مرد و چه زن یک نگاه واقعی و فطری داشته باشند و از هر دو طرف انتظارات غیر واقعی صرفا به بهانه دفاع از حقوق زنان نداشته باشند.
مختار سلیمانی