خیر نیکاندیش «پرویز سالار البرزی» معروف به «پرویز همدانی» که تقریبا ۱۰ سال است هر روز مسیر طولانی همدان ـ. اسدآباد را طی میکند تا به محل کارش برسد، با وجودی که وضعیت مالی برتر و ویژهای ندارد، اما در این روزهای شیوع کرونا، با یک ابتکار به فکر قدردانی از تلاش پزشکان و پرستاران افتاده است.
به گزارش فارس، هر روز راهی طولانی را طی میکند تا به محل کارش برسد، تقریبا ۱۲۰ کیلومتر. ساعت ۷.۵ صبح آماده میشود و از مسیرهای پرپیچ و خم گردنه اسدآباد میگذرد تا کرکره مغازهاش را بالا بزند به امید کسب روزی حلال.
حالا ۱۰ سال است که «بلوار ۲۲ بهمن نبش بهمن ۳» قدمهای او را میشناسد، اسمش «پرویز سالار البرزی» است، اما معروف به «پرویز همدانی».
میگوید زندگی روی پاشنه کار میچرخد و اگر کار نباشد در نمیچرخد و کمیت مخارج ادامه زندگانی لنگ میزند. محل کسب و زندگیاش اجارهای است، اما دلی بزرگ دارد تا خنده بر لبان خانواده و جامعهاش بنشاند.
«پرویز همدانی» معنای مدافعان سلامت و ایثارشان در قبال جامعه را خوب میفهمد، چند روز پیش تصمیمش را گرفت و طی یک آگهی اعلام کرد «تعمیر خودرو برای پزشکان و پرستاران با ارائه کارت بدون اجرت و رایگان است، به خاطر قدردانی از زحمات شبانهروزی این قشر (در بیمارستان اسدآباد».
معتقد است سحرخیز باشی و صادق، روزیات پربرکت میشود. این انسان بی غل و غش حساب و کتاب دارد و طرف حسابش آن روزیرسان لایتناهی است. به کم و زیاد درآمدش نگاه نمیکند بلکه به برکت آن میاندیشد که فراتر از مقدار مادی و ورای درک برخی از کاسبان است.
تلفنش را پیدا کردیم و در رابطه با کارش چند کلامی با او گفتوگو کردیم که با روی خوش پذیرفت.
«پرویز سالار البرزی» هستم، اما در اسدآباد به پرویز همدانی مشهور شدهام و به این اسم صدایم میکنند، ۴۱ سال دارم و از ۱۲ سالگی وارد مکانیکی شدهام و کار هیدرولیک و جلوبندی خودرو را انجام میدهم. تقریبا ۱۰ سال است هر روز مسیر همدان به اسدآباد را طی میکنم و به کارم مشغولم.
(با خنده) ۱۰ سال پیش به اسدآباد آمدم و در این مدت مغازهای را اجاره کردهام و مشغول به کار شدهام، به همین خاطر مردم اسدآباد مرا به اهل همدان بودنم میشناسند و به این اسم صدایم میکنند.
شاید، تقریبا، تا سوم راهنمایی درس خواندم و بعد دنبال این رفتم تا حرفهای یاد بگیرم؛ در این میان دنبال صنعت و یک لقمه نان حلال بودم. ۱۰ سال سابقه کار در ایرانخودرو را دارم که بعد از آن این کار را در اسدآباد شروع کردم.
شعبه ایران خودرو ورشکست و تعطیل شد و من هم بیکار شدم تا اینکه به اسدآباد آمدم و مغازهای را اجاره کردم، چون در این شهرستان نسبت به مرکز استان اجارهبها پایین است.
چرا اتفاقا در زمستان رفت و آمد به آنجا خصوصا هنگام گذر از گردنه بسیار خطرناک است، اما چه کنیم زندگی خرج دارد.
این روزها خیلی به فکر آنها هستم، چون از جان خود گذشتهاند و به بیماران خدمت میکنند، دوست داشتم به بیمارستان بروم و کمک حالشان باشم، اما تخصصی در این زمینه ندارم، ماسک هم که نمیتوانم بدوزم گفتم کاری کنم و این بود که در گروههای تلگرامی و برنامه دیوار اطلاع دادم که پزشکان و پرستاران برای تعمیر خودروهایشان به مغازهام بیایند تا در خدمتشان باشم و رایگان برایشان کار انجام دهم شاید با این کار کمی از زحمات آنها جبران شود.
بله، تقریبا سه روز مانده به عید کار را تعطیل کردم و تا ۲۳ فروردین هم منزل بودم اخیرا به سر کار برگشتهام البته ناگفته نماند تمام ضوابط بهداشتی راهم رعایت میکنم.
نه خیلی خوب؛ اما شاکر خدا هستم، در کار خیر نیاز به داشتن پول و ثروت نیست، هم مغازه و هم منزلم استیجاری است و وضعیت مالی آنچنان خوبی ندارم، شکر خدا روزی حلالی کسب میکنم و به کسی هم وابسته نیستم. در دار دنیا یک ماشین زیر پایم است و یک خانه و یک مغازه اجارهای.
کارم یک نوع تشکر از قشر پزشکان و پرستاران است، وقتی تصمیم گرفتم زحمات آنها را تا حدی جبران کنم به این مسائل فکر نکردم و برایم هم مهم نیست که کدامشان پولدارند و کدامشان نه.
در فضای مجازی یکی از دختران کشورم را دیدم که پرستار است و ۲۳ ساله؛ که از شدت کار جای ماسک روی صورتش نقش بسته بود، چنین افرادی به خاطر سلامتی ما سختیهایی را تحمل میکنند پس من چطور نتوانم یک ساعت سختی بکشم؟.
تا وقتی که بیماری کرونا گریبانگیر ملت ما شده است ادامه خواهم داد، امیدوارم همه با یاری هم بتوانیم این ویروس را شکست دهیم تا هرچه زودتر ریشهکن شود.
تقریبا اجرتها کمتر از یکصد هزار تومان نمیشود و از صد هزار شروع میشود تا به قیمتهای بالا برسد، اما قصدم دارم این هزینهها را از پزشکان و پرستاران نگیرم.
در طول این چند روز یک نفر مراجعه کرد که در واقع وقتی در تلگرام آگهی را دیده بود به مغازهام آمد تا ماشینش را تعمیر کنم، اما حقالزحمه را پرداخت کرد. طوریکه وقتی اصرار کردم مبلغی نمیگیرم بسیار تشکر کرد و گفت: کار شما بسیار ارزشمند است و همین که به فکر ما هستید بسیار تشکر میکنم.
مردم باید این بیماری را جدی بگیرند چراکه هیچکس از آن در امان نیست و اگر به توصیهها توجه نکنیم ممکن است به ضرر هر کدام از ما تمام شود، متاسفانه از بستگان دور ما هم به این بیماری مبتلا شدند و جان خود را از دست دادند.
برایتان گفتم سه روز مانده به عید نوروز مغازه را تعطیل کردم و تا ۲۳ فروردین هم منزل بودم، من و خانوادهام در طول این مدت جایی نرفتهایم و تنها برای تهیه مایحتاج ضروری از منزل خارج شدیم چراکه رفتار تک تک ما میتواند در شیوع و کاهش این بیماری موثر باشد. وقتی هم اعلام شد با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی میتوانیم به کار خود ادامه دهیم به سرکار برگشتم و در حال حاضر تمام نکات بهداشتی نظیر ضدعفونی سطوح و استفاده از ماسک و دستکش را رعایت میکنم.
تقریبا فرزندانم هم دو ماه است که در منزل به سر میبرند و از طریق اینترنت و تلویزیون پای درس و کتاب هستند، آنها هم «در خانه بمانید» را خوب رعایت کردهاند.
فارس: گفتید اجاره منزل و مغازه میدهید مشکلی در پرداخت آنها به دلیل کرونا و کسادی بازار نداشتید؟
هر ماه ۲۵۰ هزار تومان اجاره مغازه و ۴۵۰ هزار تومان به جز پول پیش، اجازه خانه میدهم و هزینههای خورد و خوراک و تحصیل بچهها هم هست، اما خدا را شکر زندگیام به نحوی میگذرد.
داخل یکی از کانالهای تلگرامی اسدآباد خواندم که تقریبا ۵۰ تا ۶۰ نفر از صاحبان منازل و مغازهها اجازههای خود را در این شهرستان بخشیدهاند، خداوند خیرشان دهد، چون واقعیت این روزها افرادی به سختی زندگی میکنند و چه خوب است کمک حال آنها باشیم.
وقتی دست همدیگر را بگیریم و به یاری هم بشتابیم نه تنها کرونا را بلکه هرچیزی که جلوی کار ما باشد را میتوانیم شکست دهیم، وقتی ما به یکدیگر رحم کنیم خداوند هم به ما رحم خواهد کرد.
خیر تا الان خوب توانستهاند پیش روند، دختر بزرگم دانشجو است با رتبه ۳۹۶ به عنوان برتر در رشته علوم انسانی انتخاب شد و در حال حاضر در دانشگاه بوعلی رشته حقوق میخواند. دختر کوچک و پسرم هم دبیرستانی هستند و آنها هم هوش بالایی دارند و امیدوارم بتوانند در آینده تحصیلات عالی داشته باشند و به موفقیت برسند.
بله، مگر میشود انسان سختی نکشد، ۱۲ سال داشتم که درس را کنار گذاشتم و وارد کار صنعتی شدم، طوری که وقتی استادکارم (اوستاکار) از من آچار میخواست آنقدر کوچک بودم و قدم نمیرسید که بالای میز میرفتم تا بتوانم آن را بردارم و یا سرجایش بگذارم.
آن موقع شاگردیها با الان فرق داشت و استادکارها خیلی سخت میگرفتند و روزی نبود که زیر دستشان کتک نخورم و اینطور بود که کار را یاد گرفتم و خداوند را هم شاکرم که تا به اینجا رسیدهام که یک لقمه نان حلال سر سفره خانوادهام ببرم.
چیزی به آنها نگفته بودم تا اینکه دو شب پیش وقتی خواب بودم در فضای مجازی آگهی را میبیند، فردای آن روز از خواب بیدارم کرد و گفت که تقریبا شب را نخوابیده و به کارم فکر میکرده است؛ او هم مرا تحسین کرد، اما واقعا اگر بخواهم کاری هم انجام دهم در قبال کار پزشکان و پرستاران چیزی نیست.
امیدوارم مردم به توصیهها توجه کنند تا زنجیره بیماری قطع شود، چون همانطور که در دوران جنگ تحمیلی توانستیم با کمک هم دشمن را شکست دهیم امروز هم میتوانیم به بیماری کرونا غلبه کنیم، کرونا هم به نوعی دشمن ماست و باید بدانیم که چطور با آن برخورد کنیم تا شکست بخورد.