در گفتگو با حجت الاسلام دکتر عباس زاده مطرح شد
کد خبر: ۱۲۸۵۰۱
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۹ 14 November 2015

وضع کنونی مجموعه دانشگاهی و ارتباط میان دانشجو و اساتید را چگونه ارزیابی میفرمایید؟

الحمدلله مجموعه دانشگاهی از همه لحاظ روند رو به رشدی داشته است؛ هم از نظر کمی و تعداد دانشجویان و اساتید و هم از نظر کیفی و سطح دانش و هم از نظر توسعه فیزیکی، امکانات و آزمایشگاهها و هم از نظر جنسیت که زنان وارد عرصه تعلیم و تربیت شدهاند؛ اما سخن اینجاست که آیا سرعت رشد ما خوب بوده است یا نه؟ اگرچه به این سوال نیز میتوان پاسخ مثبت داد و شتاب حرکت علمی را مطلوب ارزیابی کرد ولی با توجه به عقبماندگیهای دوران پیش از انقلاب هرگز نمیتوان آن را با وضع فعلی جهان معاصر مقایسه کرد. موانعی که در راه توسعه کشور پس از انقلاب ایجاد شده بسیار زیاد بوده است چنانکه اگر کشورهای مستکبر جهانی ما را به حال خود رها میکردند شاید وضعمان بهتر از آنچه هست میبود.

نحوه ارتباط دانشجو و استاد امر بسیار مهمی است چرا که یادگیری چیزی جز ارتباط نیست. اگر استاد یا شاگردی نتواند با طرف مقابلش ارتباط برقرار کند، قطعاً نخواهد توانست چیزی یاد بدهد یا فرا گیرد. اگر ارتباط از نوع شاگردپروری باشد که در گذشته بوده وضعیت بسیار مطلوب خواهد شد. اینکه رهبر انقلاب بر روی حضور چهل ساعتهی اساتید در دانشگاهها تأکید دارند بیشتر به خاطر ایجاد همین رابطه است. البته درخواست چنین حضوری الزامات خاص خود را دارد؛ مانند اینکه امکانات آزمایشگاهها افزایش و دریافتی اساتید بهبود یابد و ... که من در اینجا به آن نمیپردازم.

تحلیل شما در باره تعامل بین دانشگاه و حوزه چیست و آیا حوزه علمیه در حیطه نظریه پردازی در حوزه علوم انسانی موفق عمل کرده است؟

بعد از انقلاب اسلامی تعامل بین حوزه و دانشگاه با سرعت بالایی افزایش یافته است و این دو قشر مهم و تأثیرگذار در سرنوشت اجتماع، نه تنها همدیگر را قبول کردهاند، بلکه دست به همکاری زدهاند. حوزویان در دانشگاهها حضور دارند و از دانشگاهیان در حوزهها استفاده میشود. اما در کل حوزه و دانشگاه در حوزه علوم انسانی پیشرفت چشمگیری نداشته و تا به امروز نیز تمام نظریههای دانشمندان غربی به دانشجویان تدریس میشود.

ما به جای تولید علم به ترجمه آن پرداختهایم. شاید دلیل آن را بتوان در هدایت تحصیلی دانش آموزان جستجو و دریافت کرد چرا که استعدادهای برتر به رشتههای مهندسی و پزشکی هدایت میشوند و استعدادهای پایین با معدل کم به علوم انسانی میروند. این در حالیست که علوم انسانی بسیار پیچیده، وسیع و عمیق است؛ چرا که با انسان سروکار دارد و انسان اشرف مخلوقات است و ابعاد مختلفی دارد و موجودی ناشناخته معرفی شده است.

فقها در زمینه احکام و کلام اسلامی تلاشهای زیادی انجام دادهاند. در حیطههای گوناگون اسلام به تمامی نیازهای اجتماعی و انسانی جوابهای کافی دارد. اما در زمینه مسائل حکومتی، چون بعد از ائمه اطهار تا انقلاب اسلامی فقها به حکومت نرسیده بودند لذا در حوزه مسائل حکومتی ضعف نظریهپردازی داریم مثل مسائل هنری، اقتصادی، نظامی و ... البته با تأکیدات رهبری انقلاب اسلامی در حوزه نظریه پردازی علوم انسانی، در دانشگاه و حوزه علمیه تلاشهای خوبی در حال انجام است تا نظریههای اسلام را در حوزه مسائل حکومتی به دست آورده و پیاده کنند.

مثلاً در باب هنر و رابطه آن با مذهب متأسفانه کار نظری منسجمی انجام نشده که نتیجه آن انقلابی بار آوردن هنرمند باشد. چون اینها را نداریم، در خیلی جاها هم حرفی برای گفتن وجود ندارد

.

مثلاً در همین مسأله اقتصادی موضوع بانکها و بحث شبهه ربوی برخی اعمال بانکی را چگونه میبینید؟

از نظر برخی فقهاء در بانکهای دولتی اصلاً ربا مطرح نیست چرا که فلسفه تحریم ربا که ایجاد فاصله طبقاتی و فقیر شدن فقیر و غنی شدن غنی است در بانکهای دولتی متصور نیست؛ زیرا اگر دولت تقویت شود ملت تقویت شده و اگر ملت تضعیف شود دولت تضعیف میگردد. اما در بانکهای خصوصی هر گونه دریافت و پرداختی باید در قالب عقود اسلامی نظیر مضاربه، جعاله و.... تنظیم شود و نوعاً نیز چنین میکنند. لذا بلا اشکال است. البته در احکام اسلامی آمده است اگر فردی به فرد دیگری قرض الحسنه بدهد کسی که قرض گرفته و میخواهد مال را برگرداند، مستحب است مقداری اضافی پرداخت کند، تا با توجه به تورم، قدرت خرید کسی که قرض داده همچنان محفوظ بماند؛ چرا که تورم در طول تاریخ همواره بوده و خواهد بود.

مطلب دیگری که باید به آن توجه داشت این است که علم اقتصاد نیز مانند سایر علوم رشد یافته و میزان سرمایه گذاری، مدت آن، سود متعلقه و مدت وصولش از قبل قابل محاسبه و اندازه گیری است و امنیت آن نیز قابل تضمین است. در چنین شرایطی میتوان سود را به صورت قطعی به سرمایه گذار پرداخت نمود؛ هر چند بانکها احتیاطاً مبلغی را به عنوان علی الحساب پرداخت میکنند و در آخر سود قطعی محاسبه و پرداخت میشود که شرعاً اشکالی ندارد.

در مورد آقای سروش، تفکرات و مناظراتشان چه نظری دارید؟

دکتر عبدالکریم سروش یکی از اندیشمندان معاصر هستند که در رشته متدولوژی علوم و فلسفه اسلامی مطالعاتی عمیقی دارند و بخشی از آثار ایشان قابل استفاده است. در ابتدای انقلاب نیز حضور چشمگیری در عرصه تبیین مبانی انقلاب و اسلام داشتهاند؛ اما در بخشی از نظرات خود که بعداً حادث شد مطالبی مطرح کردهاند که قابل نقد و بررسی است. به عنوان مثال نسبیت در باب معرفت و معرفت دینی و تفسیر وحی به تجربه دینی و بزرگ کردن منطقه الفراغ در دین که بشر خود رأساً در آنها قانونگذاری کند، از جمله مسائلی است که ایشان طرح کرده و پاسخ لازم را از اندیشمندان اسلامی دریافت کرده است. نامههایی که بین ایشان و حضرت آیت الله سبحانی رد و بدل شد، نمونههایی عینی از این ارتباط و تعامل است. امید آن که با تأمل و تعمق در اندیشهها حقیقت برای همگان روشن شود. به نظرم بایستی فضا برای مباحث طلبگی و علمی مهیا باشد.

مظلومترین قشر اجتماع را چه کسانی میدانید که باید برای احقاق حقوقشان تلاش بیشتری انجام داد؟

ظلم اساساً خوب نیست و هرکس که بخواهد ظلم کند یا تن به ظلم دهد، از دیدگاه اسلام مطرود است. میزان ظلم درجاتی دارد که شاید نتوان معین کرد که چه قشری مظلومترین قشر جامعه است اما معمولاً چون ظلم با قدرت همراه است لذا مظلومان همواره از اقشار ضعیف هستند. حالا ضعف گاهی ضعف مالی است لذا اقشار کم درآمد همواره در معرض ظلم قرار دارند و گاهی ضعف بدنی است لذا کودکان یا زنان در معرض آسیب قرار دارند. گاهی ضعف فکری است و افراد تحصیل نکرده و فاقد آگاهی مورد ظلم قرار میگیرند. گاهی نیز ضعف پست سازمانی است. اگر بخواهیم ظلمی در عالم واقع نشود یا باید این ضعفها برطرف و یا قانون به حمایت از ضعفا برخیزد و یا ضعیفان برای تقویت همدیگر دور هم جمع شوند.

به نظر من در طول تاریخ به زنان دو ظلم شده یکی در گذشته و یکی امروز. در گذشته انسان بودن زن به فراموشی سپرده شده و زنان را در حد یک شیء که سامان بخش سایر اشیاء است تنزّل دادهاند و یکی امروز که زن بودن زن را فراموش کردهاند و او را مرد به حساب آوردهاند و یا به جنگ با مردان فرستادهاند.

ما معتقديم: زن و مرد در انسانيت برابرند ولي دو گونه انسانند، با دو گونه خصلتها و دو گونه روانشناسي و اين اختلاف ناشي از عوامل جغرافيايي و يا تاريخي و اجتماعي نيست؛ بلكه طرح آن در متن آفرينش ريخته شده است. طبيعت از اين دو گونگيها، هدفي داشته است و آن استحكام بنيان خانواده است. لذا بهتر است جمع بين دو حقوق شود: انسان بودن زن و زن بودن وي؛ تا اين كه نه شخصش كوبيده شود و نه شخصيتش.

نگاه اسلام نگاه منطقی و معتدل به مقوله زن است. زن را انسان تمام عیار میداند اما زن بودن زن را فراموش نمیکند. هم حضور اجتماعی او را میخواهد و هم حق و حقوق او را استیفا میکند.

کودکان نیز مورد ظلم قرار گرفتهاند؛ گاهی سر راه گذاشته میشوند. گاهی به کار اجباری وادار میشوند. گاهی اولیا از طرف آنان دست به انتخاب میزنند و آزادی عمل به آنها نمیدهند و در نتیجه اختیار در وجود آنان شکل نمیگیرد. گاهی حمایت نمیشوند و گاهی به آنها استقلال داده نمیشود و ....

در مشاغل نیز این حقوق بگیران هستند که مظلوم واقع شدهاند. دولت در طول سالهای متمادی نتوانسته مطابق رشد تورم در جامعه به اهل و عیال خود که همان کارمندان هستند رسیدگی کند؛ در حالیکه صاحبان کالا و خدمات توانستهاند با بالا بردن قیمت کالا و خدمات خود چنین توازنی را با تورم برقرار سازند و سطح زندگی خود را حفظ نماینند. البته بیرون از دولت نیز فقرا که سرمایه ندارند در فشار مضاعفی هستند که باید به طور ویژه به آنها رسیدگی کرد.


اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۸
جناب عباس زاده حقوق زنان یعنی چی؟ الان هرچی حقوقه مال زناست و مرد ها فقط اسمشون مونده که اونم دارن از دست میدن.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :