در سال ۱۳۶۹ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مثل ارتش و نیروی انتظامی درجه بندی شد و من هم با نه سال سابقه ی کار ، پنجاه و هشت ماه سابقه ی شرکت در جبهه های نبرد با صدامیان و دفاع مقدس ، پنجاه و شش در صد جانبازی و سابقه ی فرماندهی در رده های دسته ، گروهان و جانشین گردان ستوان یکم شدم طبق قانون هر چهار سال یک درجه به شرط اینکه دوره های ضرورت را بگذرانم به درجات من افزوده می شد ‌ من از نظامی‌گری و درجه خوشم نمی آمد و تصمیم گرفتم که از سپاه استعفا داده و در جای دیگری مشغول کار شوم .
کد خبر: ۱۰۷۵۹۴۳
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۹ 08 November 2022

به نام خدا

روزی روزگاری

خاطرات غلامعباس حسن پور

قسمت شصت و هشتم

در سال ۱۳۶۹ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مثل ارتش و نیروی انتظامی درجه بندی شد و من هم با نه سال سابقه ی کار ، پنجاه و هشت ماه سابقه ی شرکت در جبهه های نبرد با صدامیان و دفاع مقدس ، پنجاه و شش در صد  جانبازی و سابقه ی فرماندهی در رده های دسته ، گروهان و  جانشین گردان ستوان یکم شدم  طبق قانون هر چهار سال یک درجه به شرط اینکه دوره های ضرورت را بگذرانم به  درجات من افزوده می شد ‌ من از نظامی‌گری و درجه خوشم نمی آمد و تصمیم گرفتم که از سپاه استعفا داده و در جای دیگری مشغول کار  شوم .

استعفای خود را نوشته و به معاونت نیروی انسانی سپاه  تقدیم نمودم .

با استعفای من موافقت نشد. قبل از این که استعفا بدهم خود را آماده کرده بودم که به محض ترخیص از سپاه در شرکت پتروشیمی شازند که آن زمان مشغول احداث بود،  ثبت نام نمایم و در آن شرکت  مشغول کار شوم .

قبلاً کارهایی را هم کرده بودم و موافقت اولیه را از آن شرکت گرفته بودم .

با قبول نشدن استعفا ، دچار افسردگی شده و هیچ گاه درجه نصب نکردم با توجه به اینکه پنجاه و شش درصد جانبازی داشتم روزی دو ساعت از کار معاف بودم و به خاطر درمان ناراحتی اعصاب و روان و تنگی نفس و شیمیایی مجبور بودم دارو مصرف کنم .

با مصرف متعدد دارو اکثر اوقات خواب آلود بودم . هنگامی که ساعت نه صبح  به محل کار حاضر می شدم‌ باز هم در هنگام کار خواب آلود بودم .

به هیچ عنوان نمی توانستم  مصرف دارو را قطع کنم چون اگر دارو را به موقع استفاده نمی کردم تعادل روحی و روانی و حتی سیستم تنفسی ام به هم می خورد و دچار تنش های عصبی و  تنگی نفس شدید می شدم .

تحمل بیماری های مختلف برایم سخت بود .

بعضی از همکاران ، شرایط مرا درک نمی کردند .

طبق قانون از کار افتادگان جنگی ، ساعت نه صبح به محل کار حاضر و تا ساعت چهارده مَشغول کار بودم .

روزی یکی از همکاران جلوی من را گرفت و گفت آقای حسن پور می خواهم  دلسوزانه با شما صحبت کنم .

گفتم بفرمائید .

گفت شما که هر روز ساعت نه صبح به محل کار حاضر

می شوید آن حقوقی را که دریافت می کنید ، حرام است !

گفتم برادر عزیز شما که در طول هشت سال دفاع مقدس دو یا سه ماه بیشتر در جبهه نبوده اید ، حق دارید که مرا درک نکنید من پنجاه و هشت ماه در جبهه ها در گردان های خط شکن بوده ام ، تمام اعضا و اندام هایم درگیر مشکلات ناشی از جنگ است و اینکه دو ساعت روزانه دیر به محل کار حاضر می شوم مطابق با قانون استخدامی سپاه است در آن قانون آمده است ، جانبازانی که مثل من هستند می توانند روزانه دو ساعت تقلیل ساعت کاری داشته باشند .

از حرف ایشان آزرده خاطر شدم و تصمیم گرفتم که به کمیسیون پزشکی سپاه رفته تا تکلیفم مشخص شود .

ابتدا به کمیسیون بدوی سپاه مراجعه نمودم .

در آن کمیسیون  تشخیص دادند که چون از کار افتادگی شما بالاتر از چهل درصد است  باید به کمیسیون عالی سپاه  مراجعه کنید  .

به تهران رفته و در کمیسیون عالی سپاه شرکت کردم در آنجا از تمام اندام های آسیب دیده جنگی من تست و آزمایش های مختلف گرفته شد و پزشکان متخصص نظرات خود را جهت طرح در کنیسیون نوشتند .

در کمیسیون عالی سپاه  مشمول قانونی به نام طبقه پنجم بند (ب)  گردیدم که با

استفاده از این قانون

می توانستم تا یک سال از مرخصی استعلاجی استفاده نموده و بعد از یک سال به صورت اختیاری اگر دوست داشته باشم به کار خود تا پایان سی سال ادامه دهم  و یا اینکه تقاضای بازنشستگی کرده و با سی روز حقوق ماهیانه  بازنشسته شوم .

خاطره ادامه دارد

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار