روزنامه اطلاعات در مطلبی با عنوان«زیرا نوشته باشم!» به قلم دکتر محمدعلی فیاضبخش این گونه آورده است:
در دومین کابینهی دولت اصلاحات، از وزیر آموزشوپرورش (وزیر تعاون در کابینهی اول!) کسی پرسید:«سابقهی آموزشوپرورشی شما چیست؟»، و او در جواب برآمد که:«دوازده سال در مدرسه بودهام!»
البته آن زمان هنوز رسم نشدهبود که مسئولانی در آن رده، سؤالات جدّی مردم و خبرنگاران را با طنز و شوخی پاسخ دهند. این سنّت در دولت مهرورزی نهادهشد و زان پس ادامه یافت.
شاید استدلال پنهان آن وزیر این بود، که امروزه علم مدیریّت حرف اوّل را میزند و ادارهی یک وزارتخانه بیش از آن که نیازمند تخصص وزیر در موضوع مربوطه باشد، محتاج هنر مدیریت او در تجمیع نیروهای متخصص، برنامهریزی کلان و انسجام نیروهای کارآمد در آن موضوع است؛ که البته استدلال درستیاست(هرچند که این استدلال بر شخص ایشان صدق نمیکرد!)
امروزه در بسیاری از کشورها، در رأس وزارتخانهها افرادی هستند چه بسا با تحصیلات و یا سوابقی غیرمرتبط با موضوع وزارتخانه، اما با هنر مدیریتی قوی از نظر نیروشناسی، روابط انسانی کارآمد، توان تصمیمگیری و خلاصه برخوردار از وجوه مختلف هوش هیجانی و صد البته با پیشفرض هوش عمومی. جوامع پیشرفتهی بسیاری را میتوان یافت که وزیر بهداشتشان پزشک نیست، وزیر صنعت و راهشان مهندس نیست، وزیر تجارتشان بازرگان به معنی مصطلح نیست، وزیر معادن و ذخائر زیرزمینیشان مهندس شیمی کانی یا آلی نیست؛ حتی وزیر دفاعشان نظامی نیست؛ اما در سه حوزه استثناست: امورخارجه، دادگستری و آموزشوپرورش. آن دو دیگر را رها میکنم و به سومی میپردازم:
از میان دهها مورد، که لازم میآوَرَد تا وزیر آموزشوپرورش در بدنهی آموزشوپرورش بالیده و رشدیافته باشد، تنها به چند مورد-و نه لزوماً مهمترینها- اشاره میکنم:
وزیر آموزشوپرورش باید:
– تحصیلکردهی رشتهی تعلیم و تربیت و یا رشتههای مرتبط و یا میانرشتهای باشد، تا در دنیای پرچالش آموزش، رویکردهای بهینه را بشناسد و در فلسفهی پرورش، نحلهها و سیاقها را بفهمد.
– در میان جامعهی پرجمعیت این وزارتخانه از وزن و منزلت علمی و وزانت شخصیتی برخوردار باشد تا قبول عام یابد.
– در کوران فعالیتهای معلمی، چالشها و دشواریهای معلم و شاگرد را لمس کردهباشد؛ روانشناسی رشد بداند؛ با دنیای عجیب و غریب امروزین نسل کودک و نوجوان آشنا باشد؛ با گذار از سنتهای مقدسشده و منجمد در فضاهای مدرسهداری، به تحول و نوگرایی تن بدهد؛… مفهوم جدید تکلیف شب را بشناسد؛ درک درستی از مفهوم آموزش-به معنی یادگیریِ یادگیری، و نه روخوانیِ فرآوردههای علمی- داشتهباشد؛…
-آموزشوپرورش را محل کاشت امروز و برداشت فردا بداند و آن را از بازی سیاست دور نگاه دارد و خود را- گرچه در احتمال، میهمان چهارساله میانگارد- مسئول برنامهریزیهای درازمدت ببیند.
-بالاخره بعد از چهلسال، نگوید:«یکشبه نمیتوان مدارس کپری را به زیر سقف محکمتری آورد» و سرانجام، زمانی را برای پایانِ هزار و یک شبِ صبر و تحملها تعیین کند.
…و دیگر نمیگویم که جرأت لازم را برای تحقق شئونات معنوی و مادی معلمان به خرج دهد.
…و اگر همین حداقلهای ذکر شده را ندارد، به حق همان یقهی بسته و محاسن ظاهرالصلاحش، این حقالناس را گردن نگیرد.
یقین دارم( و شما هم شک نکنید!)، در روزهای آینده در معرفی وزیر آموزشوپرورش، در بر همان پاشنهی سابق خواهد چرخید؛ که دیگر فرصتی برای رد سومین نامزد نیست؛ پس چرا اینهمه را نوشتم؟ زیرا نوشتهباشم!
پینوشت بعد از تحریر:
پس از نگاشتن این مکتوب و حوالی ظهر چهارشنبه، آقای دکتر یوسف نوری به عنوان سومین گزینه پیشنهادی رئیسجمهوری برای تصدی پست وزارت آموزش و پرورش به مجلس شورای اسلامی معرفی شد.